با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Ferry

ˈferi ˈferi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ferried
  • شکل سوم:

    ferried
  • سوم شخص مفرد:

    ferries
  • وجه وصفی حال:

    ferrying
  • شکل جمع:

    ferries

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive countable B1
    سفر با فرابر ترابری کردن، با فرابر بردن
    • - to ferry troops from ship to shore
    • - قشون را با فرابر از کشتی به کرانه بردن
  • verb - transitive
    سفر با هواپیما ترابری کردن، تحویل دادن هواپیمای خریداری شده از طریق پرواز کردن با آن به مقصد
    • - Executives were ferried back and forth by air-plane.
    • - رفت‌وآمد مدیران با هواپیما انجام می‌شد.
  • verb - intransitive
    سفر (با فرابر) از رودخانه عبور کردن
    • - He went over the river by ferry boat.
    • - او با قایق فرابر به آن طرف رودخانه رفت.
  • noun countable
    جسر، عبور، معبر، گذرگاه
  • noun countable
    فری (کشتی مسافربر و باربر که مرتب از یک سوی رودخانه یا دریاچه یا دریا بسوی دیگر رفت و آمد می کند و کار پل را انجام می دهد)
  • noun countable
    امتیاز یا حق قانونی ترابری با فرابر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد ferry

  1. noun transportation boat
    Synonyms: barge, ferryboat, packet, packet boat, passage boat
  2. verb carry across
    Synonyms: bear, buck, carry, chauffeur, convey, lug, move across, pack, run, schlepp, send, ship, shuttle, tote, transport

ارجاع به لغت ferry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ferry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ferry

لغات نزدیک ferry

پیشنهاد بهبود معانی