جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم متن
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
اطلاعات بیشتر
نرمافزار iOS
اطلاعات بیشتر
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
لغات جستوجو شده
وبلاگ
معنیها و نمونهجملهها
مترادف و متضاد
Gig
ɡɪɡ
ɡɪɡ
آخرین بهروزرسانی:
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
Informal
Countable
Noun
اجرا (کمدی یا موسیقی عامهپسند بهطور زنده)
- I'm going to see my favorite comedian's gig next week.
- هفتهی آینده به دیدن اجرای کمدین مورد علاقهام میروم.
- The musicians were nervous before their first ever gig.
- نوازندگان پیش از نخستین اجرای خود بیقرار و نگران بودند.
Informal
Countable
Noun
شغل (بهویژه کاری که موقت یا آزاد است و بهصورت غیررسمی یا بر اساس تقاضا انجام میشود)
- She's excited to start her new gig as a marketing intern next week.
- او از شروع کار جدید خود به عنوان کارآموز بازاریابی در هفتهی آینده هیجانزده است.
- He's been offered a gig as a project manager for a software company.
- به او شغل مدیریت پروژهی یک شرکت نرمافزاری پیشنهاد شد.
Countable
Noun
درشکهی دوچرخ، کالسکهی دوچرخ (کالسکهی سبک دارای دوچرخ که یک اسب آن را میکشد و اغلب در گذشته از آن استفاده میشد)
- In the old days, the gig was a popular mode of transportation for the upper class.
- در قدیم، کالسکهی دوچرخ وسیلهی حملونقل محبوبی برای طبقهی بالا بود.
- The coachman skillfully guided the gig through the narrow alleys of the city.
- درشکهچی درشکهی دوچرخ را ماهرانه از کوچههای باریک شهر عبور میداد.
Countable
Noun
قایق کشتی (دراز و سبک)
- The gig glided smoothly through the water.
- قایق بهآرامی در آب حرکت میکرد.
- The fishermen set out to sea in a small gig, hoping for a good catch.
- ماهیگیران با قایق کوچکی به دریا زدند و امیدوار بودند که صید خوبی داشته باشند.
Countable
Noun
کامپیوتر
(gigabyte) گیگ، گیگابایت (یکای اطلاعات و ذخیرهسازی در رایانه و معادل یک میلیارد بایت یا ۱۰۰۰ مگابایت)
اصطلاحات و لغات مربوط به کامپیوتر
- My laptop has a storage capacity of 500 gigs.
- لپتاپ من ظرفیت ذخیرهسازی ۵۰۰ گیگ را دارد.
- The size of the game is 20 gigs, so it will take some time to download.
- حجم این بازی ۲۰ گیگ است، بنابراین دانلود آن کمی زمان میبرد.
Informal
Verb - intransitive
موسیقی
اجرا کردن (موسیقی عامهپسند بهطور زنده)
- The jazz quartet has been gigging together for over a decade.
- این گروه چارتایی جاز بیش از یک دهه است که در کنار هم اجرا میکنند.
- The local band will gig at the pub every Friday night.
- این گروه محلی هر جمعه شب در میخانه اجرا خواهند کرد.
Countable
Noun
نیزهی ماهیگیری
- The fisherman caught a large trout using his gig.
- ماهیگیر یک قزلآلای بزرگ را با استفاده از نیزهی ماهیگیری خود صید کرد.
- She sharpened her gig before heading out to the lake.
- او پیش از رفتن به سمت دریاچه نیزهی ماهیگیری خود را تیز کرد.
Verb - intransitive
صید کردن ماهی، ماهیگیری کردن (با نیزهی ماهیگیری)
- We decided to go gigging for flounder in the shallow waters of the bay.
- تصمیم گرفتیم که در آبهای کمعمق خور به صید کردن ماهی بپردازیم.
- He had never been gigging before.
- او پیشتر هیچوقت ماهیگیری نکرده بود.
پیشنهاد و بهبود معانی
تبلیغات
(تبلیغات را حذف کنید)
مترادف و متضاد gig
Noun
show
Synonyms:
appearance, concert, employment, engagement, job, performance, recital
لغات نزدیک gig
-
gifted
-
gifu
- gig
-
giga-
-
gigacycle
پیشنهاد و بهبود معانی
دریافت فست دیکشنری از طریق اپاستور
دانلود مستقیم فست دیکشنری