با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Gig

ɡɪɡ ɡɪɡ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable informal B2
    اجرا (کمدی یا موسیقی عامه‌پسند به‌طور زنده)
    • - I'm going to see my favorite comedian's gig next week.
    • - هفته‌ی آینده به دیدن اجرای کمدین مورد علاقه‌ام می‌روم.
    • - The musicians were nervous before their first ever gig.
    • - نوازندگان پیش از نخستین اجرای خود بی‌قرار و نگران بودند.
  • noun countable informal
    شغل (به‌ویژه کاری که موقت یا آزاد است و به‌صورت غیررسمی یا بر اساس تقاضا انجام می‌شود)
    • - She's excited to start her new gig as a marketing intern next week.
    • - او از شروع کار جدید خود به عنوان کارآموز بازاریابی در هفته‌‌ی آینده هیجان‌زده است.
    • - He's been offered a gig as a project manager for a software company.
    • - به او شغل مدیریت پروژه‌ی یک شرکت نرم‌افزاری پیشنهاد شد.
  • noun countable
    درشکه‌ی دوچرخ، کالسکه‌ی دوچرخ (کالسکه‌ی سبک دارای دوچرخ که یک اسب آن را می‌کشد و اغلب در گذشته از آن استفاده می‌شد)
    • - In the old days, the gig was a popular mode of transportation for the upper class.
    • - در قدیم، کالسکه‌ی دوچرخ وسیله‌ی حمل‌ونقل محبوبی برای طبقه‌ی بالا بود.
    • - The coachman skillfully guided the gig through the narrow alleys of the city.
    • - درشکه‌چی درشکه‌ی دوچرخ را ماهرانه از کوچه‌های باریک شهر عبور می‌داد.
  • noun countable
    قایق کشتی (دراز و سبک)
    • - The gig glided smoothly through the water.
    • - قایق به‌آرامی در آب حرکت می‌کرد.
    • - The fishermen set out to sea in a small gig, hoping for a good catch.
    • - ماهیگیران با قایق کوچکی به دریا زدند و امیدوار بودند که صید خوبی داشته باشند.
  • noun countable
    کامپیوتر (gigabyte) گیگ، گیگابایت (یکای اطلاعات و ذخیره‌سازی در رایانه و معادل یک میلیارد بایت یا ۱۰۰۰ مگابایت)
    • - My laptop has a storage capacity of 500 gigs.
    • - لپ‌تاپ من ظرفیت ذخیره‌سازی ۵۰۰ گیگ را دارد.
    • - The size of the game is 20 gigs, so it will take some time to download.
    • - حجم این بازی ۲۰ گیگ است، بنابراین دانلود آن کمی زمان می‌برد.
  • verb - intransitive informal
    موسیقی اجرا کردن (موسیقی عامه‌پسند به‌طور زنده)
    • - The jazz quartet has been gigging together for over a decade.
    • - این گروه چارتایی جاز بیش از یک دهه است که در کنار هم اجرا می‌کنند.
    • - The local band will gig at the pub every Friday night.
    • - این گروه محلی هر جمعه شب در میخانه اجرا خواهند کرد.
  • noun countable
    نیزه‌ی ماهیگیری
    • - The fisherman caught a large trout using his gig.
    • - ماهیگیر یک قزل‌آلای بزرگ را با استفاده از نیزه‌ی ماهیگیری خود صید کرد.
    • - She sharpened her gig before heading out to the lake.
    • - او پیش از رفتن به سمت دریاچه نیزه‌ی ماهیگیری خود را تیز کرد.
  • verb - intransitive
    صید کردن ماهی، ماهیگیری کردن (با نیزه‌ی ماهیگیری)
    • - We decided to go gigging for flounder in the shallow waters of the bay.
    • - تصمیم گرفتیم که در آب‌های کم‌عمق خور به صید کردن ماهی بپردازیم.
    • - He had never been gigging before.
    • - او پیش‌تر هیچ‌وقت ماهیگیری نکرده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد gig

  1. noun show
    Synonyms: appearance, concert, employment, engagement, job, performance, recital

ارجاع به لغت gig

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gig» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gig

لغات نزدیک gig

پیشنهاد بهبود معانی