فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Gig

ɡɪɡ ɡɪɡ

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal B2

اجرا (کمدی یا موسیقی عامه‌پسند به‌طور زنده)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

I'm going to see my favorite comedian's gig next week.

هفته‌ی آینده به دیدن اجرای کمدین مورد علاقه‌ام می‌روم.

The musicians were nervous before their first ever gig.

نوازندگان پیش از نخستین اجرای خود بی‌قرار و نگران بودند.

noun countable informal

شغل (به‌ویژه کاری که موقت یا آزاد است و به‌صورت غیررسمی یا بر اساس تقاضا انجام می‌شود)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

She's excited to start her new gig as a marketing intern next week.

او از شروع کار جدید خود به عنوان کارآموز بازاریابی در هفته‌‌ی آینده هیجان‌زده است.

He's been offered a gig as a project manager for a software company.

به او شغل مدیریت پروژه‌ی یک شرکت نرم‌افزاری پیشنهاد شد.

noun countable

درشکه‌ی دوچرخ، کالسکه‌ی دوچرخ (کالسکه‌ی سبک دارای دوچرخ که یک اسب آن را می‌کشد و اغلب در گذشته از آن استفاده می‌شد)

In the old days, the gig was a popular mode of transportation for the upper class.

در قدیم، کالسکه‌ی دوچرخ وسیله‌ی حمل‌ونقل محبوبی برای طبقه‌ی بالا بود.

The coachman skillfully guided the gig through the narrow alleys of the city.

درشکه‌چی درشکه‌ی دوچرخ را ماهرانه از کوچه‌های باریک شهر عبور می‌داد.

noun countable

قایق کشتی (دراز و سبک)

The gig glided smoothly through the water.

قایق به‌آرامی در آب حرکت می‌کرد.

The fishermen set out to sea in a small gig, hoping for a good catch.

ماهیگیران با قایق کوچکی به دریا زدند و امیدوار بودند که صید خوبی داشته باشند.

noun countable

کامپیوتر (gigabyte) گیگ، گیگابایت (یکای اطلاعات و ذخیره‌سازی در رایانه و معادل یک میلیارد بایت یا ۱۰۰۰ مگابایت)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده

My laptop has a storage capacity of 500 gigs.

لپ‌تاپ من ظرفیت ذخیره‌سازی ۵۰۰ گیگ را دارد.

The size of the game is 20 gigs, so it will take some time to download.

حجم این بازی ۲۰ گیگ است، بنابراین دانلود آن کمی زمان می‌برد.

verb - intransitive informal

موسیقی اجرا کردن (موسیقی عامه‌پسند به‌طور زنده)

The jazz quartet has been gigging together for over a decade.

این گروه چارتایی جاز بیش از یک دهه است که در کنار هم اجرا می‌کنند.

The local band will gig at the pub every Friday night.

این گروه محلی هر جمعه شب در میخانه اجرا خواهند کرد.

noun countable

نیزه‌ی ماهیگیری

The fisherman caught a large trout using his gig.

ماهیگیر یک قزل‌آلای بزرگ را با استفاده از نیزه‌ی ماهیگیری خود صید کرد.

She sharpened her gig before heading out to the lake.

او پیش از رفتن به سمت دریاچه نیزه‌ی ماهیگیری خود را تیز کرد.

verb - intransitive

صید کردن ماهی، ماهیگیری کردن (با نیزه‌ی ماهیگیری)

We decided to go gigging for flounder in the shallow waters of the bay.

تصمیم گرفتیم که در آب‌های کم‌عمق خور به صید کردن ماهی بپردازیم.

He had never been gigging before.

او پیش‌تر هیچ‌وقت ماهیگیری نکرده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gig

  1. noun show
    Synonyms:
    job employment performance engagement appearance recital

ارجاع به لغت gig

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gig» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gig

لغات نزدیک gig

پیشنهاد بهبود معانی