آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴

    Engagement

    ɪnˈɡeɪdʒmənt ɪnˈɡeɪdʒmənt

    شکل جمع:

    engagements

    معنی engagement | جمله با engagement

    noun countable C1

    نامزدی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    They broke off the engagement just a month before the wedding.

    آن‌ها تنها یک ماه پیش‌از عروسی، نامزدی‌شان را به‌هم زدند.

    After a two-year engagement, they finally got married last summer.

    بعداز دو سال نامزدی، آن‌ها تابستان گذشته بالاخره ازدواج کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    an engagement party

    جشن نامزدی

    Sherry's engagement ring

    انگشتر نامزدی شری

    noun countable formal

    قرار، برنامه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    I'll break my engagement and come to your party.

    قرار خود را به‌هم می‌زنم و به مهمانی شما می‌آیم.

    Do you have any engagements this weekend?

    آیا این آخر هفته برنامه‌ای داری؟

    noun countable uncountable

    رویارویی، درگیری، مصاف، نبرد، جنگ

    After the engagement, the troops retreated to a safer position.

    پس‌از رویارویی، نیروها به موقعیت امن‌تری عقب‌نشینی کردند.

    There were several violent engagements along the border.

    چندین نبرد خشونت‌آمیز در امتداد مرز رخ داد.

    noun uncountable

    مشارکت، درگیری، تعامل

    Effective teaching requires student engagement with the subject matter.

    آموزش مؤثر نیازمند درگیری ذهنی دانش‌آموز با موضوع درس است.

    The organization promotes civic engagement among young people.

    این سازمان تعامل مدنی را در میان جوانان ترویج می‌دهد.

    noun uncountable

    ارتباط‌گیری، جلب مشارکت، جذب مخاطب

    Effective public engagement can build trust between citizens and government.

    جلب مشارکت عمومی مؤثر می‌تواند اعتماد بین شهروندان و دولت را ایجاد کند.

    The museum's new exhibits are designed to increase public engagement.

    نمایشگاه‌های جدید موزه به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که ارتباط‌گیری عمومی را افزایش دهند.

    noun uncountable

    کسب‌وکار مشارکت، تعامل (واکنش مخاطبان به اطلاعات آنلاین)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کسب‌وکار

    مشاهده

    Social media is a powerful tool for customer engagement.

    شبکه‌های اجتماعی ابزار قدرتمندی برای مشارکت مشتریان هستند.

    High engagement indicates that your audience finds the content valuable.

    تعامل بالا نشان می‌دهد که مخاطبان شما، محتوا را ارزشمند می‌دانند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد engagement

    1. noun contact by fitting together
      Synonyms:
      mesh meshing interlocking
    1. noun pledge to marry
      Synonyms:
      promise commitment pledge word assurance obligation contract compact vow undertaking bond pact espousal match betrothal betrothment plight troth betrothing
      Antonyms:
      break-up disengagement
    1. noun meeting; date
      Synonyms:
      appointment date meeting arrangement visit get-together interview commitment assignation errand blind date invitation meet gig stint seeing one tryst
    1. noun battle
      Synonyms:
      fight conflict combat encounter contest action confrontation skirmish fray
      Antonyms:
      surrender

    سوال‌های رایج engagement

    شکل جمع engagement چی میشه؟

    شکل جمع engagement در زبان انگلیسی engagements است.

    ارجاع به لغت engagement

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «engagement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/engagement

    لغات نزدیک engagement

    • - engaged
    • - engaged tone
    • - engagement
    • - engaging
    • - engagingly
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.