با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Espousal

ɪˈspaʊzl̩ ɪˈspaʊzl̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    عقد، عروسی (بیشتر در جمع)، نامزدی
    • - His espousal of communism cost him dearly.
    • - هواداری او از کمونیسم برایش گران تمام شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد espousal

  1. noun Support
    Synonyms: adoption, betrothal, advocacy, engagement, promotion, troth, acceptance, acceptation
  2. noun Marriage
    Synonyms: marriage, bridal, wedding, betrothal, nuptial, spousal, matrimony
  3. noun A ready taking up of something
    Synonyms: adoption, embracement

ارجاع به لغت espousal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «espousal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/espousal

لغات نزدیک espousal

پیشنهاد بهبود معانی