با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Matrimony

ˈmætrəmoʊni ˈmætrəməni
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
زناشویی، عروسی، ازدواج، نکاح

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- They were united in holy matrimony.
- طی مراسم مقدس ازدواج با هم وصلت کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد matrimony

  1. noun being joined in marriage
    Synonyms: alliance, bells, conjugality, connubiality, marital rites, marriage, match, nuptials, shotgun wedding, union, wedding, wedding bells, wedding ceremony, wedlock
    Antonyms: divorce

ارجاع به لغت matrimony

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «matrimony» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/matrimony

لغات نزدیک matrimony

پیشنهاد بهبود معانی