آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Contest

    ˈkɑːntest ˈkɑːntest ˈkɒntest ˈkɒntest

    گذشته‌ی ساده:

    contested

    شکل سوم:

    contested

    سوم‌شخص مفرد:

    contests

    وجه وصفی حال:

    contesting

    شکل جمع:

    contests

    معنی contest | جمله با contest

    noun verb - transitive adverb countable B1

    مباحثه و جدل کردن، اعتراض داشتن بر، ستیزه کردن،مشاجره، مسابقه، رقابت، دعوا

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    to contest (the validity of) a will

    اعتبار وصیت‌نامه‌ای را مورد پرسش قرار دادن

    to contest a seat in the parliament

    برای (مسند) نمایندگی در پارلمان مبارزه کردن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    They contested every inch of land in their retreat.

    آن‌ها در حین عقب‌نشینی از هر وجب زمین با سرسختی دفاع کردند.

    a contest to gain the people's good will

    پیکار برای به دست آوردن حسن نیت مردم

    a beauty contest

    مسابقه‌ی زیبایی

    a fishing contest

    مسابقه‌ی ماهیگیری

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد contest

    1. noun competition
      Synonyms:
      game match meeting sport tournament trial challenge competition testing discussion meet proving rencounter concours trying
    1. noun fight, struggle
      Synonyms:
      fight struggle battle conflict dispute brawl altercation combat fray encounter engagement skirmish scrap row beef controversy rivalry warfare action brush hassle debate discord strife wrangle rumble run-in set-to go shock striving tug-of-war static battle royal emulation affray
      Antonyms:
      peace calm quiet agreement tranquility stillness
    1. verb argue, challenge
      Synonyms:
      argue dispute debate oppose challenge question object to push doubt tangle stand up for mix it up with litigate jump on blast jockey for position go for it give it one’s all go for jugular scramble for shoot for call in question
      Antonyms:
      agree allow give up resign
    1. verb fight
      Synonyms:
      fight battle attack defend resist struggle compete contend vie cross scrap row quarrel wrangle conflict rival hassle sock strike repel take on withstand brawl scuffle square off duel set to altercate buck tilt break with feud fight over gang up on lay a finger on lay out put up dukes put on gloves knuckle with traverse rumpus
      Antonyms:
      agree

    سوال‌های رایج contest

    گذشته‌ی ساده contest چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده contest در زبان انگلیسی contested است.

    شکل سوم contest چی میشه؟

    شکل سوم contest در زبان انگلیسی contested است.

    شکل جمع contest چی میشه؟

    شکل جمع contest در زبان انگلیسی contests است.

    وجه وصفی حال contest چی میشه؟

    وجه وصفی حال contest در زبان انگلیسی contesting است.

    سوم‌شخص مفرد contest چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد contest در زبان انگلیسی contests است.

    ارجاع به لغت contest

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «contest» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/contest

    لغات نزدیک contest

    • - contents
    • - conterminous
    • - contest
    • - contest a verdict
    • - contestable
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Noah no-brainer halve open-minded once only ostentatious orally open to deuce constipation the bereaved bereaved initiate Swiss ball تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.