گذشتهی ساده:
battledشکل سوم:
battledسومشخص مفرد:
battlesوجه وصفی حال:
battlingشکل جمع:
battlesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
جنگ لفظی و زیرکانه
تقلای بیهوده کردن، بیهوده کوشیدن
بخش عمدهی کار، مهمترین گام در راه انجام کاری
(جنگ یا مسابقه یا پیکار) آغاز کردن
دعوت جنگ تن به تن (که توسط متهم برای اثبات بیگناهی خود اعلام میشد)
نبرد به شدت ادامه دارد
نبرد سرنوشتساز
نبرد حقوقی سخت
نبرد طولانیمدت
شکست خوردن در نبرد
نبرد در حال حرکت، درگیری مداوم
پیروز شدن در نبرد
مبارزه با سیل
پیروز شدن در نبرد / برنده شدن در مبارزه
هفتخان رستم، کار خیلی سخت، شرایط بسیار دشوار
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «battle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/battle