فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Crusade

kruːˈseɪd kruːˈseɪd

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive countable

جنگ صلیبی، جنگ مذهبی، نهضت، جهاد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

the crusade against poverty and addiction

پیکار با فقر و اعتیاد

the great crusade to conquer malaria

جهاد بزرگ برای غلبه بر مالاریا

نمونه‌جمله‌های بیشتر

A newspaper (which is) crusading against government corruption.

روزنامه‌ای که علیه فساد (در دستگاه) دولت مبارزه می‌کند.

a crusading journalist

روزنامه‌نویس مبارز

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crusade

  1. noun campaign for cause
    Synonyms:
    cause movement drive push march demonstration expedition evangelism jihad holy war

ارجاع به لغت crusade

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crusade» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crusade

لغات نزدیک crusade

پیشنهاد بهبود معانی