آیکن بنر

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۰ فروردین ۱۴۰۴

    Cause

    kɒːz kɔːz

    گذشته‌ی ساده:

    caused

    شکل سوم:

    caused

    سوم‌شخص مفرد:

    causes

    وجه وصفی حال:

    causing

    شکل جمع:

    causes

    توضیحات:

    شکل نوشتاری دیگر این لغت در معنای پنجم: cause'

    معنی cause | جمله با cause

    noun countable uncountable B2

    سبب، علت، موجب، دلیل، مایه، باعث

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    cause of trouble

    مایه‌ی دردسر

    What was the cause of their objection?

    دلیل مخالفت آن‌ها چه بود؟

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the cause of his illness

    علت بیماری او

    noun uncountable C2

    انگیزه، هدف، محرک

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    I have no cause to go back.

    انگیزه‌ای برای بازگشت ندارم.

    His uplifting speech served as a cause for motivation among the attendees.

    سخنرانی امیدوارکننده‌ی او به‌عنوان محرکی برای ایجاد انگیزه در بین حاضران عمل کرد.

    noun countable C1

    نهضت، جنبش، آرمان، هدف

    She felt a deep connection to the cause, believing it could change lives for the better.

    او ارتباط عمیقی با این نهضت احساس کرد و معتقد بود که می‌تواند زندگی را بهتر کند.

    This organization supports several global health causes.

    این سازمان از چندین جنبش مربوط به سلامت جهانی حمایت می‌کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    His passion for the cause inspired others to join the movement for social justice.

    علاقه‌ی فراوان او به این آرمان باعث شد تا دیگران به جنبش عدالت اجتماعی بپیوندند.

    verb - transitive B2

    سبب شدن، واداشتن، باعث شدن، موجب شدن، برانگیختن، به وجود آوردن، پدید آوردن

    Cigarettes cause cancer.

    سیگار باعث سرطان می‌شود.

    The death of her husband caused Turan Khanum much sorrow.

    مرگ شوهر موجب اندوه فراوان برای توران خانم شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    What caused you to be so late?

    چه‌چیزی سبب شد که این‌قدر دیر بیایی؟

    The war caused us many problems.

    جنگ برایمان مشکلات زیادی به بار آورد.

    conjunction informal

    چون، زیرا، به‌خاطر اینکه، به‌دلیل اینکه

    She stayed home cause it was raining.

    او در خانه ماند چون باران می‌بارید.

    They left early cause the speech was boring.

    آن‌ها زودهنگام رفتند، زیرا سخنرانی کسل‌کننده بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد cause

    1. noun agent, originator
      Synonyms:
      origin source basis ground beginning author maker creator agent motivation motive purpose end object consideration explanation matter element principle producer doer occasion inducement incitement stimulation aim agency antecedent causation determinant foundation genesis grounds leaven mainspring prime mover root spring account
      Antonyms:
      result effect outcome product consequence development end issue outgrowth fruit
    1. noun belief; undertaking for belief
      Synonyms:
      belief faith conviction creed principles purpose intention goal objective plan enterprise attempt ideal movement
    1. verb bring into being; bring about
      Synonyms:
      make create produce generate start begin introduce effect evoke elicit induce provoke occasion motivate compel result in lead to give rise to originate breed engender precipitate secure kindle incite hatch dream up cook up think up work up come out with make up brainstorm muster sow the seeds bring to pass fire up get things rolling start the ball rolling be at the bottom of break the ice kickoff open let revert bring into being

    Collocations

    cause and effect

    علت و معلول، انگیزه و انگیخته، پیش‌آور و پیایند

    علت و معلول، انگیز و انگیخته

    in (or for) a good cause

    بخاطر آرمانی نیکو، در راه کار خیر

    cause damage

    صدمه زدن، خسارت رساندن

    cause alarm

    باعث ایجاد نگرانی/ وحشت/ هشدار شدن

    cause anxiety

    باعث اضطراب شدن

    Collocations بیشتر

    cause chaos

    باعث هرج و مرج شدن، آشوب به پا کردن

    cause concern

    باعث نگرانی شدن

    cause crime

    موجب جرم/جنایت شدن، باعث جرم/جنایت شدن

    cause a lot of damage

    خسارت زیادی زدن، آسیب زیادی رساندن

    cause embarrassment

    باعث خجالت/شرمساری شدن

    cause havoc

    ویرانی به بار آوردن، آشوب/هرج و مرج ایجاد کردن

    cause pain

    باعث درد شدن، درد ایجاد کردن

    cause a sensation

    سروصدا به پا کردن، جنجال برانگیز شدن، هیجان ایجاد کردن

    cause an uproar

    هیاهو/جنجال به پا کردن، باعث خشم/اعتراض شدید شدن

    underlying cause

    علت اصلی/علت اساسی/علت پنهان

    the root cause

    علت اصلی/ریشه ای

    cause any trouble

    دردسر درست کردن

    establish a cause

    مشخص کردن علت، اثبات علت

    primary cause

    علت اصلی

    root cause

    علت ریشه ای، علت اصلی و بنیادین

    immediate cause

    علت بی‌واسطه، علت فوری، دلیل مستقیم

    Idioms

    make common cause with

    متحد شدن با، دارای منافع یا آرمانهای مشترک شدن یا کردن

    سوال‌های رایج cause

    گذشته‌ی ساده cause چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده cause در زبان انگلیسی caused است.

    شکل سوم cause چی میشه؟

    شکل سوم cause در زبان انگلیسی caused است.

    شکل جمع cause چی میشه؟

    شکل جمع cause در زبان انگلیسی causes است.

    وجه وصفی حال cause چی میشه؟

    وجه وصفی حال cause در زبان انگلیسی causing است.

    سوم‌شخص مفرد cause چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد cause در زبان انگلیسی causes است.

    ارجاع به لغت cause

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «cause» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cause

    لغات نزدیک cause

    • - causation
    • - causative
    • - cause
    • - cause a lot of damage
    • - cause a sensation
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Portuguese pharmacy phat phrase pice piety piggy pipsqueak pitch in pitch-dark raise your hand zoom in yoga wouldn't would-be اغماض کردن مقلد معیشت معاش معضل معضلات عزل کردن ابلق اسم آجیل ثواب غدیر خوشحال خوش‌حالی چپق
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.