گذشتهی ساده:
causedشکل سوم:
causedسومشخص مفرد:
causesوجه وصفی حال:
causingشکل جمع:
causesشکل نوشتاری دیگر این لغت در معنای پنجم: cause'
سبب، علت، موجب، دلیل، مایه، باعث
cause of trouble
مایهی دردسر
What was the cause of their objection?
دلیل مخالفت آنها چه بود؟
the cause of his illness
علت بیماری او
انگیزه، هدف، محرک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I have no cause to go back.
انگیزهای برای بازگشت ندارم.
His uplifting speech served as a cause for motivation among the attendees.
سخنرانی امیدوارکنندهی او بهعنوان محرکی برای ایجاد انگیزه در بین حاضران عمل کرد.
نهضت، جنبش، آرمان، هدف
She felt a deep connection to the cause, believing it could change lives for the better.
او ارتباط عمیقی با این نهضت احساس کرد و معتقد بود که میتواند زندگی را بهتر کند.
This organization supports several global health causes.
این سازمان از چندین جنبش مربوط به سلامت جهانی حمایت میکند.
His passion for the cause inspired others to join the movement for social justice.
علاقهی فراوان او به این آرمان باعث شد تا دیگران به جنبش عدالت اجتماعی بپیوندند.
سبب شدن، واداشتن، باعث شدن، موجب شدن، برانگیختن، به وجود آوردن، پدید آوردن
Cigarettes cause cancer.
سیگار باعث سرطان میشود.
The death of her husband caused Turan Khanum much sorrow.
مرگ شوهر موجب اندوه فراوان برای توران خانم شد.
What caused you to be so late?
چهچیزی سبب شد که اینقدر دیر بیایی؟
The war caused us many problems.
جنگ برایمان مشکلات زیادی به بار آورد.
چون، زیرا، بهخاطر اینکه، بهدلیل اینکه
She stayed home cause it was raining.
او در خانه ماند چون باران میبارید.
They left early cause the speech was boring.
آنها زودهنگام رفتند، زیرا سخنرانی کسلکننده بود.
بخاطر آرمانی نیکو، در راه کار خیر
صدمه زدن، خسارت رساندن
باعث ایجاد نگرانی/ وحشت/ هشدار شدن
باعث اضطراب شدن
باعث هرج و مرج شدن، آشوب به پا کردن
باعث نگرانی شدن
موجب جرم/جنایت شدن، باعث جرم/جنایت شدن
خسارت زیادی زدن، آسیب زیادی رساندن
باعث خجالت/شرمساری شدن
ویرانی به بار آوردن، آشوب/هرج و مرج ایجاد کردن
باعث درد شدن، درد ایجاد کردن
سروصدا به پا کردن، جنجال برانگیز شدن، هیجان ایجاد کردن
هیاهو/جنجال به پا کردن، باعث خشم/اعتراض شدید شدن
علت اصلی/علت اساسی/علت پنهان
علت اصلی/ریشه ای
دردسر درست کردن
مشخص کردن علت، اثبات علت
علت اصلی
علت ریشه ای، علت اصلی و بنیادین
علت بیواسطه، علت فوری، دلیل مستقیم
متحد شدن با، دارای منافع یا آرمانهای مشترک شدن یا کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cause» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cause