فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Evoke

ɪˈvoʊk ɪˈvəʊk

گذشته‌ی ساده:

evoked

شکل سوم:

evoked

سوم‌شخص مفرد:

evokes

وجه وصفی حال:

evoking

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1

تداعی کردن، زنده کردن (خاطرات، احساسات و ...)، یادآور شدن

The place evokes memories of my childhood.

آن مکان خاطرات کودکی مرا زنده می‌کند.

One who doesn't understand philosophy should not evoke the name of Socrates.

کسی که از فلسفه سر در نمی‌آورد، نباید نام سقراط را یادآور شود.

verb - transitive

فراخواندن، احضار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

They believe that through certain rituals one can evoke spirits.

آنان بر این باورند که با برخی مراسم می‌توان ارواح را فراخواند.

Her voice can evoke deep emotions within me.

صدای او می‌تواند احساسات عمیقی را در من فراخواند.

verb - transitive

برانگیختن (خاطره، تصویر و ...)

That remark evoked nothing but suspicion.

آن گفته هیچ‌چیز جز سوء ظن را برنیانگیخت.

The author’s vivid imagery can easily evoke strong emotions.

تصاویر زنده‌ی نویسنده به‌راحتی می‌تواند احساسات قوی را برانگیزد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد evoke

  1. verb induce, stimulate
    Synonyms:
    stimulate excite provoke arouse stir up raise rouse elicit extract summon recall awaken waken call forth invoke give rise to educe conjure evolve rally call extort milk evince
    Antonyms:
    stop halt suppress repress quell stifle silence

ارجاع به لغت evoke

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «evoke» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/evoke

لغات نزدیک evoke

پیشنهاد بهبود معانی