گذشتهی ساده:
evokedشکل سوم:
evokedسومشخص مفرد:
evokesوجه وصفی حال:
evokingتداعی کردن، زنده کردن (خاطرات، احساسات و ...)، یادآور شدن
The place evokes memories of my childhood.
آن مکان خاطرات کودکی مرا زنده میکند.
One who doesn't understand philosophy should not evoke the name of Socrates.
کسی که از فلسفه سر در نمیآورد، نباید نام سقراط را یادآور شود.
فراخواندن، احضار کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They believe that through certain rituals one can evoke spirits.
آنان بر این باورند که با برخی مراسم میتوان ارواح را فراخواند.
Her voice can evoke deep emotions within me.
صدای او میتواند احساسات عمیقی را در من فراخواند.
برانگیختن (خاطره، تصویر و ...)
That remark evoked nothing but suspicion.
آن گفته هیچچیز جز سوء ظن را برنیانگیخت.
The author’s vivid imagery can easily evoke strong emotions.
تصاویر زندهی نویسنده بهراحتی میتواند احساسات قوی را برانگیزد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «evoke» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/evoke