گذشتهی ساده:
provokedشکل سوم:
provokedسومشخص مفرد:
provokesوجه وصفی حال:
provokingتحریک کردن، دامن زدن، برانگیختن، برافروختن،خشمگین کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
thought provoking
تفکرانگیز
to provoke a fight between two dogs
دو سگ را به جنگ هم انداختن
to provoke vomiting by fingering the throat
با انگشت زدن به سق استفراغ ایجاد کردن
To provoke Jamshid, he kept on coughing repeatedly.
او برای برانگیختن خشم جمشید پیدرپی سرفه میکرد.
I was really provoked by the way he treated us.
طرز رفتار او با ما مرا واقعاً برآشفت.
to provoke jealousy
موجب حسادت شدن
to provoke a smile
باعث لبخند شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «provoke» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/provoke