گذشتهی ساده:
roustedشکل سوم:
roustedسومشخص مفرد:
roustsوجه وصفی حال:
roustingکسی را بهزور حرکت دادن، کسی را به بلند شدن از جایی وادار کردن (بهویژه رختخواب)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She tried to roust her brother from his deep sleep.
او سعی کرد که برادرش را بهزور از خواب عمیق بیدار کند.
The soldiers were rousted from their beds before sunrise.
سربازان قبلاز طلوع آفتاب وادار شدند که از رختخوابهایشان بیرون آیند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «roust» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/roust