با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Bring On

ˈbrɪŋˈɑːn brɪŋɒn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • phrasal verb
    (بیماری و سرفه و تب) موجب شدن، سبب شدن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bring on

  1. verb provoke
    Synonyms: accelerate, advance, cause, expedite, generate, give rise to, induce, inspire, lead to, occasion, precipitate, prompt

ارجاع به لغت bring on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bring on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bring on

لغات نزدیک bring on

پیشنهاد بهبود معانی