یک جایگزین آوردن، تعویضی آوردن (معمولا در ورزش)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The coach decided to bring on a substitute in the second half.
مربی تصمیم گرفت در نیمه دوم یک بازیکن تعویضی بیاورد.
They brought on a substitute goalkeeper after the first one got injured.
آنها پس از مصدومیت دروازه بان اول، یک دروازه بان جایگزین آوردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bring on a substitute» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bring-on-a-substitute