با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Evocative

ɪˈvɑːkət̬ɪv ɪˈvɒkətɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    یادآور، خاطره‌انگیز، تداعی‌گر
    • - his book contains evocative scenes of the Korean war.
    • - کتاب او شامل صحنه‌های خاطره‌انگیز از جنگ کره است.
    • - The photographer captured an evocative moment.
    • - عکاس لحظه‌ای خاطره‌انگیز را ثبت کرد.
  • adjective
    مهیج، تحریک‌کننده، انگیزشی، هیجان‌انگیز
    • - a preface that is evocative of interest.
    • - پیش‌گفتاری که انگیزشی است.
    • - Her evocative storytelling transported us to a different time and place.
    • - داستان‌سرایی هیجان‌انگیزش ما را به زمان و مکان دیگری منتقل کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد evocative

  1. adjective suggestive
    Synonyms: calling up, expressive, graphic, redolent, remindful of, reminiscent, resonant with

ارجاع به لغت evocative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «evocative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/evocative

لغات نزدیک evocative

پیشنهاد بهبود معانی