یادآور، خاطرهانگیز، تداعیگر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
his book contains evocative scenes of the Korean war.
کتاب او شامل صحنههای خاطرهانگیز از جنگ کره است.
The photographer captured an evocative moment.
عکاس لحظهای خاطرهانگیز را ثبت کرد.
مهیج، تحریککننده، انگیزشی، هیجانانگیز
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a preface that is evocative of interest.
پیشگفتاری که انگیزشی است.
Her evocative storytelling transported us to a different time and place.
داستانسرایی هیجانانگیزش ما را به زمان و مکان دیگری منتقل کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «evocative» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/evocative