شکل جمع:
enterprisesسرمایهگذاری، تشکیلات اقتصادی، شرکت، بنگاه، مؤسسهی بازرگانی
an old enterprise specializing in banking activities
یک شرکت قدیمی که تخصص آن در امور بانکی است
عمل بیباکانه، امر خطیر، اقدام مهم، همت، پشتکار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Battles and important enterprises in which my grandfather took part.
نبردهای مهم و عملیات جسورانهای که پدربزرگم در آن شرکت داشت.
They complained about his lack of enterprise.
از بیعرضگی او شکایت میکردند.
a man of unusual insight and enterprise
مردی دارای بینش و همت فوقالعاده
اقدام، عمل، کاسبی
Agricuiture is the principal enterprise among these people.
کشاورزی فعالیت عمدهی این مردم است.
His new enterprise is a restaurant on Shemiran Avenue.
کسب و کار جدید او رستورانی در خیابان شمیران است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «enterprise» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/enterprise