شکل نوشتاری این لغت در حالت اسم (Noun): follow-through
تا آخر دنبال کردن، به انجام رساندن، ادامه دادن و به پایان رساندن، تا رسیدن به نتیجه دنبال کردن (کار و فکر و غیره)، عمل کردن، وفا کردن (وعده و غیره)
He always starts new projects with enthusiasm, but he rarely follows through them.
او همیشه پروژههای جدید را با اشتیاق شروع میکند اما بهندرت آنها را به انجام میرساند.
She was determined to follow through on her goal of starting her own business.
او مصمم بود به هدف خود برای راهاندازی کسبوکار خود ادامه دهد و آن را عملی کند.
پیگیری (تا حصول نتیجه)، تکمیل، اتمام، پایاندهی، خاتمهبخشی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I was impressed with his follow-through on the project
من از پیگیری او در پروژه تحتتأثیر قرار گرفتم.
She made a promise to herself to always follow-through on her goals.
او به خود قول داد که همیشه اهداف خود را به اتمام برساند.
ورزش ادامهی حرکت قوسی (حتی پس از زدن یا افکندن توپ)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «follow through» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/follow-through-2