شکل نوشتاری این لغت در حالت اسم (noun) و صفت (adjective): follow-up
پیگیری کردن، دنبال کردن
The journalist promised to follow up on the story.
این روزنامهنگار قول داد که ماجرا را پیگیری کند.
The police officer promised to follow up on the lead and investigate the crime further.
این افسر پلیس قول داد سرنخ را دنبال و در مورد جنایت بیشتر تحقیق کند.
ادامه، دنباله (هر چیزی که متعاقب چیز دیگری برای تکمیل آن انجام شود)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This conference is a follow-up to an earlier one in Shiraz
این گردهمایی دنبالهی کنفرانس پیشین شیراز است.
The book serves as a follow-up to the author's previous novel, continuing the story of the main character.
این کتاب ادامهای از رمان قبلی نویسنده است و داستان شخصیت اصلی را ادامه میدهد.
تکمیلی، بعدی، سپسین
follow-up medical examinations
آزمایشهای پزشکی بعدی
The teacher provided follow-up activities to reinforce the concepts learned in class.
معلم فعالیتهای تکمیلی را برای تقویت مفاهیم آموختهشده در کلاس ارائه کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «follow up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/follow-up-2