شکل جمع:
ambitionsآرزو، هدف، بلندپروازی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
Her ambition was to become a physician.
هدف عالی او این بود که پزشک بشود.
She had a burning ambition to become a successful lawyer.
او آرزوی شدیدی داشت که وکیل موفقی شود.
His political ambitions were clear from an early age.
بلندپروازیهای سیاسی او از سنین پایین مشخص بود.
بلندهمتی، جاهطلبی، بلندپروازی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Ambition made Macbeth kill the king.
جاهطلبی مکبث را وادار به کشتن شاه کرد.
Abbas was a man of ambition and energy.
عباس مردی بلندهمت و پویا بود.
به آرزویت رسیدن
آرزوی دیرینه، آرزوی همیشگی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ambition» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ambition