اشتیاق، شور و شوق، شیفتگی، علاقهمندیِ زیاد
John approved of my keenness to work.
جان اشتیاق من برای کار کردن را پسند کرد.
political keenness
شور و شوق سیاسی
(دیدن و شنیدن و فکر کردن و غیره) تیزبینی، تیزهوشی، فراست، فطانت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
his keenness of mind
تیزبینی ذهنش
the keenness of observations
تیزبینی مشاهدات
(شمشیر و چاقو و تیغ و تیغه و غیره) تیزی
They feared the keenness of his blade.
از تیزی شمشیرش میترسیدند.
the keenness of the knife
تیزی چاقو
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «keenness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/keenness