با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Ambivalence

æmˈbɪvələns æmˈbɪvələns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    توجه ناگهانی و دلسردی ناگهانی نسبت بشخص یا چیزی، دمدمی مزاجی، دارای دو جنبه
    • - She was in a state of ambivalence about having children.
    • - او در مورد بچه‌دار شدن دارای دو احساس متضاد بود.
    • - She was ambivalent about getting married.
    • - او در مورد ازدواج دودل بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد ambivalence

  1. noun equivocation
    Synonyms: confusion dilemma, doubt, fluctuation, haze, hesitancy, hesitation, iffiness, inconclusiveness, indecision, irresoluteness, muddle, quandary, tentativeness, uncertainty, unsureness
    Antonyms: certainty, decisiveness

ارجاع به لغت ambivalence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ambivalence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ambivalence

لغات نزدیک ambivalence

پیشنهاد بهبود معانی