(عمل) بد بودن، نامطلوب بودن، ناجور بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The iffiness of the weather made our outdoor plans uncertain.
نامطلوب بودن آبوهوا برنامههای بیرونی ما را نامشخص میکرد.
The iffiness of their relationship left both partners feeling uneasy.
بد بودن رابطهی آنها باعث شد هر دو شریک زندگی احساس ناراحتی کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «iffiness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/iffiness