فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Quandary

ˈkwɑːndri ˈkwɒndəri

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

سرگردانی، گیجی، تحیر، حیرت، معما

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

to be in a quandary about something

در‌مورد چیزی سخت مردد بودن

I am in a quandary as to which road to choose.

اصلاً نمی‌دانم کدام راه را انتخاب کنم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quandary

  1. noun delicate situation
    Synonyms:
    difficulty dilemma predicament spot bind plight embarrassment uncertainty puzzle doubt impasse corner mire strait perplexity clutch hang-up pickle bewilderment Catch-22 double trouble up a tree
    Antonyms:
    solution certainty advantage

ارجاع به لغت quandary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quandary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/quandary

لغات نزدیک quandary

پیشنهاد بهبود معانی