فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Haze

heɪz heɪz

گذشته‌ی ساده:

hazed

شکل سوم:

hazed

سوم‌شخص مفرد:

hazes

وجه وصفی حال:

hazing

شکل جمع:

hazes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

مه، بخار، دود، غبار، هاله‌ی گرما، دمه

A morning haze had blurred the distant homes.

مه بامدادی، خانه‌های دور دست را مبهم کرده بود.

There was a faint haze in the air from the nearby fires.

در هوا دود کمی از آتش‌سوزی‌های اطراف دیده می‌شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

In summertime, the mountains of Kashan haze with heat.

در تابستان کوه‌های کاشان در اثر حرارت دمه می‌گیرند.

noun uncountable

گیجی، ابهام، سردرگمی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He answered the questions in a haze, barely aware of what he was saying.

با سردرگمی به سؤالات پاسخ داد و تقریباً نمی‌دانست چه می‌گوید.

He spent the day in a haze after staying up all night.

بعداز شب‌بیداری، تمام روز را در حالت گیجی گذراند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

in a haze of disbelief

با گیجی ناشی از ناباوری

verb - transitive

انگلیسی آمریکایی اذیت کردن، دست انداختن، سربه‌سر کسی گذاشتن (معمولاً اذیت کردن شخص تازه‌وارد)

They hazed the new guy by making him do ridiculous tasks.

با مجبور کردن تازه‌وارد به انجام کارهای مسخره، او را اذیت کردند.

The senior students hazed the freshmen with embarrassing dares.

دانشجویان سال‌بالا، تازه‌واردها را با چالش‌های خجالت‌آور دست انداختند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد haze

  1. noun cloudy air
    Synonyms:
    fog mist smog vapor steam fumes murk smokiness dimness obscurity cloud film haziness soup indistinctness brume miasma ground clouds smother
    Antonyms:
    clarity clearness

ارجاع به لغت haze

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «haze» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/haze

لغات نزدیک haze

پیشنهاد بهبود معانی