گذشتهی ساده:
cloudedشکل سوم:
cloudedسومشخص مفرد:
cloudsوجه وصفی حال:
cloudingشکل جمع:
cloudsآبوهوا ابر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی آبوهوا
A large cloud covered the sun.
ابر بزرگی خورشید را پوشانید.
a cloud of fear and suspicion
ابری از وحشت و سوء ظن
(در سنگ مرمر و چوب و غیره) رگه، تیرگی
توده ی دود یا بخار یا گرد و خاک و غیره، دم، دمه
A cloud of dust rose behind the truck.
تودهای از گرد و خاک پشت سر کامیون به هوا برخاست.
انبوه، انبوهه، خیل
a cloud of black locusts
انبوهی از ملخهای سیاه
آبوهوا ابری شدن
to cloud over before a rain
ابری شدن (آسمان) قبل از باران
دلگیر شدن، دلواپس شدن
مبهم شدن
His explanations further clouded the issue.
توضیحات او قضیه را مبهمتر کرد.
کدر شدن، مات شدن
کدر کردن، مات کردن
His cold breath clouded the mirror.
نفس سرد او آینه را کدر کرد.
Mud has clouded the lake's water.
گل، آب دریاچه را تیره کرده است.
جلوی چیزی را گرفتن( قضاوت، حافظه و...)
(عامیانه - تداعی منفی) الکیخوش، (بهطور غیرواقعبینانه) سرگرم اندیشهها یا امیال خود
1- فرازین، توی ابرها 2- غیرعملی، تخیلی 3- در خواب و خیال
(بسیار) خوشحال، مشعوف، مسرور
1- مورد سوء ظن، مورد اتهام 2- (از نظر فکری یا روانی) در وضع بد
every cloud has a silver lining
در پس هر دشواری گشایشی است (در ناامیدی بسی امید است، پایان شب سیه سپید است) (پس از تیرگی، روشنی گیرد آب، برآید پساز تیرهشب، آفتاب) (خدا گر ز حکمت ببندد دری، ز رحمت گشاید در دیگری)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cloud» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cloud