گذشتهی ساده:
overshadowedشکل سوم:
overshadowedسومشخص مفرد:
overshadowsوجه وصفی حال:
overshadowingهمچنین میتوان از overshad به جای overshadow استفاده کرد.
تاریک کردن، مسلط شدن بر، تحتالشعاع قرار دادن،سایه افکندن بر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a valley overshadowed by high mountains
درهای که کوههای بلند بر آن سایه افکنده است
The probability of another cholera epidemic overshadowed our lives.
احتمال شیوع مجدد و با زندگی ما را تیره کرد.
a problem that overshadowed all others
مسئلهای که سایر مسائل را تحتالشعاع قرار داد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «overshadow» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overshadow