گذشتهی ساده:
dwarfedشکل سوم:
dwarfedوجه وصفی حال:
dwarfingشکل جمع:
dwarfsکوتوله، قدکوتاه، کوتوله شدن، کوتاه جلوه دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The circus group included two very comical dwarfs.
گروه سیرک دارای دو کوتولهی بسیار مضحک بود.
dwarf willow
بید کوتاه، بید علفی
dwarf breeds of horse
نژادهای اسب کوچک اندام
Malnutrition has dwarfed these children.
سوء تغذیه این کودکان را از رشد بازداشته است.
The arid desert climate had dwarfed the trees.
آب و هوای خشک صحرا رشد درختان را مختل کرده است.
War dwarfed all social problems.
جنگ همهی مسائل اجتماعی را تحتتأثیر قرار داد.
Skyscrapers dwarf the old church.
آسمانخراشها باعث میشوند کلیسای قدیمی کوتاه به نظر برسد.
Though himself not short, he was dwarfed by the basketball player.
با آنکه خود او قدکوتاه نبود؛ ولی در کنار آن بسکتبالیست کوتاه قد به نظر میآمد.
A winged child bouncing on his dwarfish drum.
کودک بالداری که روی طبل کوچولوموچولوی خود ورجهوورجه میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dwarf» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dwarf