فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Dwarf

dwɔːrf dwɔːf

گذشته‌ی ساده:

dwarfed

شکل سوم:

dwarfed

وجه وصفی حال:

dwarfing

شکل جمع:

dwarfs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb

کوتوله، قدکوتاه، کوتوله شدن، کوتاه جلوه دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The circus group included two very comical dwarfs.

گروه سیرک دارای دو کوتوله‌ی بسیار مضحک بود.

dwarf willow

بید کوتاه، بید علفی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

dwarf breeds of horse

نژادهای اسب کوچک اندام

Malnutrition has dwarfed these children.

سوء تغذیه این کودکان را از رشد بازداشته است.

The arid desert climate had dwarfed the trees.

آب و هوای خشک صحرا رشد درختان را مختل کرده است.

War dwarfed all social problems.

جنگ همه‌ی مسائل اجتماعی را تحت‌‌تأثیر قرار داد.

Skyscrapers dwarf the old church.

آسمان‌خراش‌ها باعث می‌شوند کلیسای قدیمی کوتاه به نظر برسد.

Though himself not short, he was dwarfed by the basketball player.

با آنکه خود او قدکوتاه نبود؛ ولی در کنار آن بسکتبالیست کوتاه قد به نظر می‌آمد.

A winged child bouncing on his dwarfish drum.

کودک بالداری که روی طبل کوچولو‌موچولوی خود ورجه‌وورجه می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dwarf

  1. adjective miniature, tiny
    Synonyms:
    small petite diminutive undersized baby pocket low
    Antonyms:
    large big huge giant
  1. noun very small person
    Synonyms:
    midget Lilliputian homunculus Tom Thumb bantam
    Antonyms:
    giant
  1. verb minimize
    Synonyms:
    diminish lower reduce detract from check hinder retard suppress belittle dim make small minify micrify stunt dominate overshadow predominate rise above tower above tower over look down upon
    Antonyms:
    maximize oversize

ارجاع به لغت dwarf

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dwarf» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dwarf

لغات نزدیک dwarf

پیشنهاد بهبود معانی