صفت تفضیلی:
smallerصفت عالی:
smallestکوچک، خرده، ریز، محقر، خفیف، پست، غیرمهم، جزئی، کم، دون
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a small house
یک خانهی کوچک
a small animal
حیوان کوچک
small fault
عیب کوچک
a small income
درآمد کم
a small distance
فاصلهی کم
a small tax
مالیات جزئی
a small number
تعداد اندک
Money played a small role in their divorce.
پول در طلاق آنها نقش ناچیزی داشت.
a small matter
چیز کماهمیت
a book for small children
کتابی برای کودکان خردسال
a small merchant
تاجری خرد
a small business
مؤسسهی بازرگانی خردهپا
She has a small voice.
صدای ملایمی دارد.
small ale
آبجو ضعیف
He broke the brick with the small of his hand.
با لبهی دستش آجر را شکست.
قدر عافیت را دانستن، خدا را شکر کردن
احساس حقارت کردن، احساس شرمساری کردن
1- حروف چاپی ریز 2- مطالب ریزی که پشت قراردادها و بیمهنامهها نوشته میشود
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «small» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/small