شکل جمع:
minusculesصفت تفضیلی:
more minusculeصفت عالی:
most minusculeشکل نوشتاری دیگر این لغت در حالت صفت (adjective): miniscule
بسیار کوچک، فوقالعاده ناچیز، خیلی جزئی، بسیار خُرد، خیلی ریز
The minuscule details in the painting captivated the art critics.
جزئیات بسیار ریز نقاشی منتقدان هنری را مجذوب خود کرده بود.
Farbod's minuscule salary barely covered his living expenses.
حقوق بسیار ناچیز فربد بهسختی کفاف هزینههای زندگیاش را میداد.
She found a minuscule insect crawling on the leaf.
او حشرهی بسیار کوچکی را پیدا کرد که روی برگ درحال خزیدن بود.
(نوشتار) حرف کوچک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He mistakenly typed a minuscule instead of a capital letter.
او بهاشتباه بهجای حرف بزرگ، حرف کوچک را تایپ کرد.
The minuscule at the beginning of the sentence made it look informal.
حرف کوچک در ابتدای جمله آن را غیررسمی جلوه میداد.
تاریخ سبک نوشتار کوچک، خط کوچک (یکی از چندین سبک نوشتاری باستانی و قرونوسطایی که از خط تحریری مشتق شده و دارای اشکال ساده و کوچک است)
The historian carefully analyzed the minuscule.
مورخ سبک نوشتار کوچک را با دقت تجزیهوتحلیل کرد.
Rare examples of minuscule can be found in medieval libraries.
نمونههای نادری از خط کوچک را میتوان در کتابخانههای قرونوسطی یافت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «minuscule» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/minuscule