امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Scrubby

ˈskrʌbi ˈskrʌbi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
گمنام، تمیز، پاک‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scrubby

  1. adjective Showing signs of wear and tear or neglect
    Synonyms:
    bedraggled broken-down decaying decrepit dilapidated dingy down-at-heel faded mangy rundown scruffy seedy shabby shoddy sleazy tattered tatty threadbare tacky ratty
  1. adjective Lacking excellences
    Synonyms:
    inferior
  1. adjective Inferior in size or quality
    Synonyms:
    scrawny stunted
  1. adjective Sparsely covered with stunted trees or vegetation and underbrush
    Synonyms:
    scrabbly

ارجاع به لغت scrubby

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scrubby» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scrubby

لغات نزدیک scrubby

پیشنهاد بهبود معانی