با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Ineffectual

ˌɪnəˈfektʃuəl ˌɪnəˈfektʃuəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بیهوده، بی‌نتیجه، بی‌اثر، غیر‌مؤثر، بی‌فایده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- ineffectual attempts
- کوشش‌های بی‌نتیجه
- ineffectual protests
- اعتراضات بی‌فایده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ineffectual

  1. adjective weak, useless
    Synonyms: abortive, anticlimactic, barren, bootless, defeasible, feckless, feeble, forceless, fruitless, futile, idle, impotent, inadequate, incompetent, indecisive, inefficacious, inefficient, inept, inferior, innocuous, inoperative, invertebrate, lame, limited, neutralized, nugatory, null, null and void, paltry, powerless, spineless, unable, unavailing, unfruitful, unproductive, unprofitable, unsuccessful, vain, void, withered, worthless
    Antonyms: competent, effective, effectual, efficient, powerful, strong, useful

ارجاع به لغت ineffectual

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ineffectual» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ineffectual

لغات نزدیک ineffectual

پیشنهاد بهبود معانی