با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Unproductive

ˌʌnprəˈdʌktɪv ˌʌnprəˈdʌktɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective C1
بی‌حاصل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unproductive

  1. adjective idle, nonproductive
    Synonyms: barren, empty, fruitless, futile, ineffective, infertile, pointless, sterile, trivial, unprofitable, useless, worthless

ارجاع به لغت unproductive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unproductive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unproductive

لغات نزدیک unproductive

پیشنهاد بهبود معانی