امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Inefficient

ˌɪnəˈfɪʃnt ˌɪnəˈfɪʃnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more inefficient
  • صفت عالی:

    most inefficient

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
ناکارآمد، کم‌بازده، غیرکارآمد، کم‌بهره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- inefficient production methods
- روش‌های فرآوری کم‌بازده
- An inefficient workflow can hinder overall productivity.
- یک گردش کار ناکارآمد می‌تواند مانع بهره‌وری کلی شود.
adjective
ناتوان، بی‌کفایت، نامناسب، بی‌عرضه
- inefficient workmen
- کارگران بی‌عرضه
- She realized that her inefficient planning caused unnecessary stress.
- او متوجه شد که برنامه‌ریزی نامناسب او باعث تقلای غیرضروری می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inefficient

  1. adjective not working well; wasteful
    Synonyms:
    can’t hack it careless disorganized extravagant faulty feeble half-baked improficient improvident incapable incompetent ineffective ineffectual inefficacious inept inexpert not cut out for prodigal shooting blanks slack slipshod sloppy slovenly unfit unprepared unqualified unskilled unskillful untrained weak
    Antonyms:
    able capable competent efficient expert useful

ارجاع به لغت inefficient

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inefficient» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inefficient

لغات نزدیک inefficient

پیشنهاد بهبود معانی