امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Competent

ˈkɑːmpət̬nt ˈkɒmpɪtənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more competent
  • صفت عالی:

    most competent

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
لایق، ذی‌صلاحیت، شایسته، دارای سر‌رشته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a competent doctor
- پزشک کارامد، طبیب حاذق
- Is he competent enough to manage the factory?
- آیا او جربزه‌ی اداره‌ی کارخانه را دارد؟
- a competent knowledge of English Literature
- اطلاعات کافی راجع به ادبیات انگلیس
- A child is not competent to testify.
- کودک صلاحیت شهادت دادن را ندارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد competent

  1. adjective able
    Synonyms:
    adapted adequate all around appropriate au fait being a pistol capable clever complete crisp decent dynamite efficient endowed enough equal fireball fit fool good know ins and outs know one’s business know one’s stuff know the answers know the ropes know the score no slouch on the ball paid one’s dues pertinent polished proficient qualified satisfactory savvy skilled sufficient suitable there up to it up to snuff up to speed wicked
    Antonyms:
    inadequate incapable incompetent inefficient inept unable

ارجاع به لغت competent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «competent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/competent

لغات نزدیک competent

پیشنهاد بهبود معانی