جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

Endowed

معنی endowed

برخوردار، دارا، صاحب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد endowed

verb to provide support for all times

Synonyms:

funded founded bequeathed

adjective having talent

Synonyms:

talented gifted dotal

verb give qualities or abilities to

Synonyms:

provided supplied granted given furnished equipped endued gifted invested supported empowered enriched funded contributed bestowed awarded left bequeathed willed dowered girt

Antonyms:

received taken

adjective provided or supplied or equipped with (especially as by inheritance or nature)

Antonyms:

unendowed

ارجاع به لغت endowed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «endowed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/endowed

لغات نزدیک endowed

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!