امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Equipped

ɪˈkwɪpt ɪˈkwɪpt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    equips
  • وجه وصفی حال:

    equipping

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
مجهز، تجهیزشده، آماده، مهیا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Their schools are very poorly equipped.
- مدارس آن‌ها بسیار ضعیف تجهیزشده‌است.
- We were well equipped for the trip.
- برای سفر به‌خوبی آماده بودیم.
adjective
(برای انجام یا برعهده‌گرفتن کاری) دارای صلاحیت
- best equipped to be president
- بهترین فرد دارای صلاحیت برای ریاست جمهوری
- Not being a specialist in the subject I don't feel very well-equipped to answer such questions.
- من چون متخصص این موضوع نیستم، احساس می‌کنم صلاحیت پاسخ به این پرسش‌ها را ندارم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد equipped

  1. adjective Provided or fitted out with what is necessary or useful or appropriate
    Synonyms:
    furnished outfitted supplied rigged rigged up fitted fitted-out arrayed dressed accoutered assembled readied provided implemented decked bedecked clothed equipt appareled appointed completed complemented supplemented set up harnessed armed invested
    Antonyms:
    unfurnished stripped unequipped bare
  1. verb Provide with (something) usually for a specific purpose
    Synonyms:
    outfitted provided rigged furnished geared fitted implemented supplied stocked readied qualified appointed prepared girt endowed accoutered dressed decked attired arrayed armed accoutred
  1. verb To array
    Synonyms:
    dressed decked adorned
  1. adjective Prepared with proper equipment
    Synonyms:
    fitted-out
  1. adjective Carrying weapons
    Synonyms:
    weaponed

لغات هم‌خانواده equipped

  • adjective
    equipped
  • verb - transitive
    equip

ارجاع به لغت equipped

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «equipped» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/equipped

لغات نزدیک equipped

پیشنهاد بهبود معانی