گذشتهی ساده:
cladشکل سوم:
cladسومشخص مفرد:
clothesوجه وصفی حال:
clothingلباسپوشیده، ملبس
Swimmers must be fully clothed before entering the restaurant.
شناگران باید پیش از ورود به این رستوران بهطور کامل لباس پوشیده باشند.
She was clothed in a flowered dress.
ملبس به لباس گلدار بود (=لباس گلدار پوشیده بود).
ادبی پوشیده (از چیزی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The south side of the gorge is now clothed in trees.
قسمت جنوبی گلوگاه اکنون پوشیده از درختان است.
The valley was clothed in shrubs.
دره پوشیده از درختچه بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «clothed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clothed