گذشتهی ساده:
clothedشکل سوم:
clothedسومشخص مفرد:
clothesوجه وصفی حال:
clothingپوشاندن، آراستن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
clad in a green overcoat
ملبس به پالتو سبز
clad in the beauty of a thousand stars
(لرد بایرون) مزین به زیبایی هزاران ستاره
clad steel
پولاد روکشدار
clad coins
سکههای روکشدار
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «clad» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clad