سومشخص مفرد:
dressesوجه وصفی حال:
dressingلباسپوشیده، ملبس
The party guests came early, and I wasn't fully dressed (= didn't have all my clothes on).
مهمانهای مهمانی زود آمدند و من بهطور لباس نپوشیده بودم (= همهی لباسهایم را به تن نداشتم).
The two sisters were always dressed identically.
این دو خواهر همیشه لباس یکسانی به تن داشتند.
(با پوشیدن لباس خاصی) تیپزده، شیکوپیککرده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She was dressed in a black suit.
با پوشیدن یه کتوشلوار مشکی تیپ زده بود.
a very well-dressed young man
مرد جوانی که از نظر لباس بسیار به خودش رسیده است
armed (or dressed) to the teeth
کاملاً مسلح (یاملبس)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dressed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dressed