زبردست، چیره، ماهر، حاذق، متخصص، ورزیده، متبحر، باتجربه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She is a proficient swimmer and has won many medals in swimming competitions.
او شناگر ماهری است و مدالهای زیادی در مسابقات شنا برده است.
The company is looking for proficient programmers to join their team.
شرکت به دنبال برنامهنویسهای متخصص برای پیوستن به تیمشان است.
She is proficient in six languages.
او شش زبان را خوب بلد است.
a proficient driver
رانندهی ماهر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «proficient» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/proficient