آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Profile

ˈproʊfaɪl ˈprəʊfaɪl

گذشته‌ی ساده:

profiled

شکل سوم:

profiled

سوم‌شخص مفرد:

profiles

وجه وصفی حال:

profiling

شکل جمع:

profiles

معنی profile | جمله با profile

noun countable B2

معرفی‌نامه، شرح حال، پروفایل

Journalists often write profiles to introduce public figures.

روزنامه‌نگاران اغلب برای معرفی افراد مشهور، پروفایل می‌نویسند.

The article included a detailed profile of the new CEO.

مقاله شامل شرح حال دقیقی از مدیرعامل جدید بود.

noun countable

شبکه‌های اجتماعی پروفایل، صفحه‌ی شخصی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

You can add hobbies and interests to your social media profile.

می‌توانید سرگرمی‌ها و علایق خود را به پروفایل شبکه‌ی اجتماعی‌تان اضافه کنید.

Privacy settings let you control who can see your profile.

تنظیمات حریم خصوصی به شما امکان می‌دهد کنترل کنید چه کسی می‌تواند پروفایل شما را ببیند.

noun countable C1

جایگاه عمومی، میزان توجه عمومی، شهرت، اعتبار عمومی

Increasing your profile on social media can attract more customers.

افزایش شهرت شما در شبکه‌های اجتماعی می‌تواند مشتریان بیشتری جذب کند.

The charity gained more profile after the media coverage.

این مؤسسه‌ی خیریه پس‌از پوشش رسانه‌ای، اعتبار عمومی بیشتری پیدا کرد.

noun countable

نیم‌رخ

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

مشاهده

I saw her profile in the mirror.

نیمرخ او را در آینه دیدم.

Drawing a profile requires careful attention to the nose and chin.

ترسیم نیم‌رخ، نیاز به دقت در بینی و چانه دارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the profile of a distant mountain

نمای یک کوه دور دست

verb - transitive

معرفی کردن، شرح حال نوشتن

The website profiles successful entrepreneurs from around the world.

این وب‌سایت، کارآفرینان موفق از سراسر جهان را معرفی می‌کند.

The newspaper profiled the new mayor in a detailed article.

روزنامه، شهردار جدید را در مقاله‌ای تفصیلی معرفی کرد.

verb - transitive

پروفایل کردن، پیش‌بینی کردن (رفتار یا خصوصیات کسی بر اساس اطلاعات موجود)

Banks profile clients to detect unusual financial activity.

بانک‌ها مشتریان را پروفایل می‌کنند تا فعالیت مالی غیرمعمول را شناسایی کنند.

Police officers sometimes profile suspects based on past crimes.

افسران پلیس گاهی مظنونان را بر اساس جرایم گذشته پیش‌بینی می‌کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد profile

  1. noun description, characterization

Collocations

demographic profile

مشخصات جمعیت شناختی

سوال‌های رایج profile

گذشته‌ی ساده profile چی میشه؟

گذشته‌ی ساده profile در زبان انگلیسی profiled است.

شکل سوم profile چی میشه؟

شکل سوم profile در زبان انگلیسی profiled است.

شکل جمع profile چی میشه؟

شکل جمع profile در زبان انگلیسی profiles است.

وجه وصفی حال profile چی میشه؟

وجه وصفی حال profile در زبان انگلیسی profiling است.

سوم‌شخص مفرد profile چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد profile در زبان انگلیسی profiles است.

ارجاع به لغت profile

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «profile» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/profile

لغات نزدیک profile

پیشنهاد بهبود معانی