گذشتهی ساده:
profiledشکل سوم:
profiledسومشخص مفرد:
profilesوجه وصفی حال:
profilingشکل جمع:
profilesهمچنین میتوان از psychograph به جای profile استفاده کرد.
نیمرخ، برش عمودی، نمایه، نما، عکس نیمرخ
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
I saw her profile in the mirror.
نیمرخ او را در آینه دیدم.
the profile of a distant mountain
نمای یک کوه دور دست
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «profile» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/profile