گذشتهی ساده:
contouredشکل سوم:
contouredسومشخص مفرد:
contoursوجه وصفی حال:
contouringشکل جمع:
contoursهمچنین میتوان از contour line به جای contour در معنای دوم استفاده کرد.
نما، کنارهنما، حاشیه، کناره، لبه (ساحل و رشتهکوه و غیره)
the contour of Sabalan's mountains at night
نمای کوههای سبلان در شب
the contour of a statue
کنارهنمای مجسمه
جغرافیا خط تراز، خط کانتوری (در نقشه)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The geologist studied the contour to understand the landform's geological history.
زمینشناس برای درک تاریخچهی زمینشناسی شکل زمین، خط تراز را مطالعه کرد.
The contour lines on the map helped the explorers identify potential water sources in the area.
خطوط کانتوری روی نقشه به کاوشگران کمک کرد تا منابع آبی بالقوه در منطقه را شناسایی کنند.
جغرافیا با خط تراز نشان دادن (پستی و بلندی)، خط تراز کشیدن (روی نقشه)
He contoured the landscape to accurately represent the natural contours of the terrain.
او برای نمایش دقیق خطوط تراز طبیعی زمین چشمانداز را با خط تراز نشان داد.
The surveyor contoured the topographic map.
نقشهبردار روی نقشهی توپوگرافی خط تراز کشید.
شکل، حالت، ساختار (کلی) (معمولاً بهصورت جمع میآید)
The car's sleek contour made it appear more aerodynamic.
ساختار براق این خودرو باعث شده تا آیرودینامیکتر به نظر برسد.
She carefully traced the contour of her face.
بهدقت شکل صورتش را ترسیم کرد.
زبانشناسی منحنی آهنگ (تغییر معمولاً معنیدار در لحن در گفتار)
The speaker's skilled use of contour made the story come alive.
.استفادهی ماهرانه٬ی گوینده از منحنی آهنگ داستان را زنده کرد
Her voice rose and fell in a captivating contour.
صدایش در یک منحنی آهنگ جذاب بالا و پایین میرفت.
در امتداد خطوط تراز
contour farming
کشتوکار در امتداد خطوط تراز
همتراز، همریخت (با چیز دیگر)
The contour chair conformed perfectly to my body.
صندلی همریخت کاملاً با بدن من مطابقت داشت.
The contour lenses of my sunglasses shielded my eyes from the sun's harmful rays.
لنزهای همتراز عینک آفتابی من از چشمانم در برابر اشعههای مضر خورشید محافظت میکرد.
a contour table fitting the curve of the wall
میز همریخت با انحنای دیوار
در مسیر خطوط تراز ساختن (جاده)
The engineers contoured the highway.
مهندسان بزرگراه را در مسیر خطوط تراز ساختند.
The city planners contoured the sidewalks.
برنامهریزان شهری پیادهروها را در مسیر خطوط تراز ساختند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «contour» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/contour