صفت تفضیلی:
more effectiveصفت عالی:
most effectiveمؤثر، کارگر، کاری، ثمربخش، مفید
an effective blow
ضربهی کاری
Her English was not good enough (for her) to take effective notes.
انگلیسی او آنقدر خوب نبود که بتواند یادداشتهای بهدردخوری تهیه کند.
This drug is more effective than aspirin.
این دارو از آسپرین مؤثرتر است.
an effective remedy
درمان مؤثر
an effective curse
نفرین گیرا
His words were very effective.
گفتههای او بسیار نتیجهبخش بود.
the amount of effective work done
میزان کار مؤثر
an effective speaker
سخنران نافذ
معتبر، قانونی، قابل اجرا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The contract is effective as of the date of signature.
قرارداد از تاریخ امضا به بعد معتبر است.
His resignation was accepted effective as of December first.
استعفای او از اول دسامبر پذیرفته شد.
The ceasefire will become effective today.
آتشبس از امروز اجرا میشود.
آمادهی خدمت، آمادهی رزم
Saddam doubled the number of his effective forces.
صدام شمار نیروهای آماده به خدمت خود را دو برابر کرد.
(فیزیک و مکانیک) توان مؤثر، اسب توان کارا، اسب بخار مؤثر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «effective» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/effective