با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Impotent

ˈɪmpətənt ˈɪmpətənt ˈɪmpətənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
دارای ضعف قوه با ، ناتوان، آکار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Without the people's support, my government will be impotent.
- بدون حمایت مردم، دولت اینجانب ناتوان خواهد بود.
- impotent rage
- خشم بی‌فایده
- impotent protest
- اعتراض بی‌اثر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد impotent

  1. adjective disabled; unable to perform action
    Synonyms: barren, crippled, dud, effete, enervated, enfeebled, feeble, forceless, frail, gutless, helpless, inadequate, incapable, incapacitated, incompetent, ineffective, ineffectual, inept, infecund, infirm, nerveless, paper tiger, paralyzed, powerless, prostrate, sterile, unfruitful, unproductive, weak
    Antonyms: able, capable, fertile, potent, productive, strong

ارجاع به لغت impotent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impotent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impotent

لغات نزدیک impotent

پیشنهاد بهبود معانی