فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Dud

dʌd dʌd

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective

نوعی پارچه پشمی، منفجر نشده، آدم مهمل، ترقه خراب، هرچیز خراب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The meeting was a complete dud.

گردهمایی به‌طور کامل ناموفق بود.

He wrote dud checks and then committed suicide.

چک‌های بی‌محل کشید؛ بعد خودکشی کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dud

  1. noun failure
    Synonyms:
    flop loser bust bomb washout bummer debacle
    Antonyms:
    success

ارجاع به لغت dud

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dud» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dud

لغات نزدیک dud

پیشنهاد بهبود معانی