صفت تفضیلی:
more productiveصفت عالی:
most productiveزایا، فعال، سازنده، مولد، (کارگر، نویسنده، کارمند) فعال، پرکار، (زمین) حاصلخیز، (تخیل) خلاق
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
productive soil
خاک حاصلخیز
سودمند، ثمربخش، پرفایده، پرثمر، پربار، مثمرثمر، بارآور
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Fertilizers make trees more productive.
کود درختها را پر بارتر میکند.
a productive day
یک روز موفقیتآمیز
موجد، پدید آورنده، باعث، موجب
productive ideas
عقاید سازنده
(مربوط به) تولید، تولیدی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «productive» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/productive