فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Productively

prəˈdʌktɪvli prəˈdʌktɪvli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    به‌طور پربازده، به‌طور ثمربخش، به‌طور پرحاصل، بهره‌ورانه
    • - Their working system is based on the belief that people work more productively in a team.
    • - سیستم کاری آن‌ها مبتنی‌بر این عقیده است که افراد در تیم، به‌طور پربازده‌تر کار می‌کنند.
    • - to use land more productively
    • - استفاده از زمین به‌طور ثمربخش‌تر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد productively

  1. adverb In a productive way
    Synonyms: fruitfully, profitably
    Antonyms: unproductively

لغات هم‌خانواده productively

ارجاع به لغت productively

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «productively» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/productively

لغات نزدیک productively

پیشنهاد بهبود معانی