آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Productivity

ˌproʊdəkˈtɪvət̬i ˌprɒdʌkˈtɪvəti / / -dək-

معنی productivity | جمله با productivity

noun uncountable C1

کسب‌وکار بهره‌وری، سودمندی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کسب‌وکار

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The productivity of the employees has increased significantly since the implementation of the new software.

از زمان پیاده‌سازی نرم‌افزار جدید بهره‌وری کارکنان به طور چشمگیری افزایش یافته است.

The company's productivity has seen a decline due to the recent economic downturn.

بهره‌وری شرکت به خاطر رکود اقتصادی اخیر کاهش یافته است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Increasing productivity is a key goal for many businesses.

افزایش بهره‌وری هدفی کلیدی برای بسیاری از کسب‌وکارهاست.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد productivity

  1. noun output, work rate
    Antonyms:
    unproductivity idleness

لغات هم‌خانواده productivity

ارجاع به لغت productivity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «productivity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/productivity

لغات نزدیک productivity

پیشنهاد بهبود معانی