با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Powerless

ˈpaʊərləs ˈpaʊələs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بی‌زور، کم‌زور، کم‌توان، ناتوان، عاجز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The student felt powerless against the strict rules.
- دانش‌آموز خود را در برابر قوانین سختگیرانه عاجز احساس می‌کرد.
- She felt powerless to change the outcome of the situation.
- او خود را برای تغییر نتیجه‌ی شرایط کم‌توان می‌دانست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد powerless

  1. adjective weak; unable
    Synonyms: blank, chicken, debilitated, defenseless, dependent, disabled, disenfranchised, etiolated, feeble, frail, gutless, helpless, impotent, incapable, incapacitated, ineffective, ineffectual, inert, infirm, out of gas, paralyzed, passive, prostrate, subject, supine, tied, unarmed, unfit, vulnerable, wimp, wishy-washy
    Antonyms: able, dominant, potent, powerful, strong

ارجاع به لغت powerless

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «powerless» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/powerless

لغات نزدیک powerless

پیشنهاد بهبود معانی