آخرین به‌روزرسانی:

Versed

vɜːrst vɜːst

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective formal

ماهر، وارد، مسلط، آگاه، متبحر، زبردست، خبره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The doctor is well versed in the latest treatments for heart disease.

پزشک از جدیدترین درمان‌ها برای بیماری‌های قلبی آگاه است.

She is well versed in classical literature and can easily discuss the works of Homer.

او به ادبیات کلاسیک بسیار مسلط است و می‌تواند به‌راحتی درباره‌ی آثار هومر صحبت کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Morteza is well-versed in the use of computers.

مرتضی در کاربرد کامپیوتر بسیار چیره‌دست است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد versed

  1. adjective experienced, informed
    Synonyms:
    familiar skilled trained qualified knowledgeable competent informed accomplished proficient practical seasoned savvy conversant acquainted well-informed learned up on up in the know tuned in versant au fait au courant practiced veteran abreast
    Antonyms:
    inexperienced immature green

ارجاع به لغت versed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «versed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/versed

لغات نزدیک versed

پیشنهاد بهبود معانی